افراط گرایی مذهبی در محور قدرت و اندیشه

یادداشت: این متن حاصل سخنرانی این جانب در کنفرانس بین المللی هم اندیشی برای مبارزه با افراطیت بود که در کابل تشکیل شده بود و اینک با اندکی اصلاح و افزایش تقدیم شما خوبان  می­گردد. لازم می­دانم اشاره کنم که این نوشته متشکل از سه مدعای نسبتا کلان است:

  1. توصیف افراط گرایی از رهگذر بیان خصوصیات و ویژگیهای آن
  2. بیان علل و عوامل پیدایش و گسترش آن که بر دو نوع عامل که عبارتند از سیاسی و گفتمانی تکیه شده است.
  3. ارایه حل به تناسب عوامل پیدایش و گسترش. لذا همان­گونه که ملاحظه می­فرمایید حیطه بحث بسیار وسیع و گسترده است. به همین دلیل نمی­تواند دقیق و کافی باشد، لذا فقط در حد یک طرح کلان برای مطالعه علمی ای جامع از این پدیده شاید مفید افتد.

 

طرح مسئله

افراط گرایی مذهبی که بر حسب مصداق با نشان دادن گروه­هایی چون القاعده، داعش و طالبان توضیح داده می­شود،  چیست و پدید آمدن آن  بر اساس چه عوامل فرهنگی،گفتمانی و سیاسی قابل توضیح است؟ طرح این مسئله از این جهت اهمیت دارد تا ما افراط­گرایی را نشناسیم که چیست و بر چه اساس خود را توجیه می­کند و چه عواملی در ایجاد، تقویت و گسترش آن نقش دارند، نمی­توانیم با آن مبارزه کنیم و روش مهار و کنترل آن را نمی­توانیم طراحی و اجرا کنیم.

 

افراط گرایی مذهبی چیست؟

افراط گرایی جاری مذهبی را که ما با آن مبتلا هستیم، از طریق بیان و شمارش اوصاف و ویژگی­های شان می­توان اجمالا شناخت. و ویژگی­های  بارز افراط گرایی مذهبی را می­توان در امور ذیل خلاصه کرد:

  1. کاربرد جنگ و خشونت تمام عیار، علیه نهادهای مدرن و نظام بین الملل،
  2. عدم  رعایت قوانین بشردوستانه در جنگ و نقض وسیع و گسترده آن، تحت عنوان جهاد با استفاده از راهبرد النصر باالرعب،( کسب پیروزی از راه ایجاد وحشت)
  3. و نفی مطلق حکومت­های غیر دینی و  تأسیس  حکومت دینی به مثابه نوعی شرک در حاکمیت،
  4. و اقتدارگرایی و تمامیت خواهی،
  5. توجیه دینی قدرت و سیاست؛ یعنی به کارگیری دین به مثابه ایدئولوژی.

 

اما عوامل ایجاد و گسترش افراط­گرایی را می­توان ذیل دو عنوان توضیح داد:

الف. عوامل سیاسی:

  1. آرمانگرایی اجتماعی: مسلمانان شکست و نکبت فراوانی را در دو قرن اخیر تجربه­کردهاند که اهم آنها عبارتند: اول. مسلمانان در دو قرن اخیر به صورت متوالی از غرب شکست خورده اند. و می خواهند که به عظمت نخستین که خود شان فکر می­کنند از آن برخوردار بوده­اند برسند، عامل این شکست را دوری از اسلام اولیه و تهاجم و استعمار غربی می­دانند. دوم مبتلا به حکومت های فاسد و مستبد و خود کامه بوده و هستند. و سوم مبتلا به فقر و عدم توزیع مناسب منابع و فرصت هایند. و این حکومتهای ناکام از قضا سکولار ، ملی­گرا، و یا به نوعی تابع مرام سوسیالیستی بوده­اند، به هر حال از نوع حکومتهای غیر دینی بوده­اند. گروهی از مسلمانان در نتیجه سرخوردگی از این وضعیت با ساده سازی واقعیت باز مشکل را در دوری از اسلام اولیه دیده اند و راه حل را در رجوع به این اسلام دانسته­اند.

 

  1. اراده معطوف به قدرت: در تاریخ اسلام توجیه قدرت بر پایه دین و مذهب سابقه طولانی دارد ، چون از همان آغاز این فکر کم و بیش به وجود آمد که منبع اعلای مشروعیت خداوند و دین آسمانی اوست. بنابر این گروههای رقیب بر سر تملک این منبع مشروعیت و اختصاص دادن آن به خود به رقابت شدید و گاهی خونین پرداخته­اند که تا به امروز ادامه دارد. و در واقع اراده معطوف به قدرت مهمترین عامل سیاسی شدن دین بوده و هست. در عصر ما انقلاب ایران به ترتیبی که توضیح خواهم داد سبب شد که این رقابت تشدید شود.

 

  1. انقلاب ایران و تشدید رقابت: پیروزی انقلاب ایران از سوی غرب و متحدان محافظه کار منطقه­ای آن یک خطر جدی به شمار آمد. و در نتیجه سبب شد که رقابت   بر سر تملک منبع مشروعیت شدت یابد، چون انقلاب ایران از دو جهت این منبع مشروعیت را فعال کرده بود: یکی دین اسلام را به مثابه یک ایدئولوژی انقلابی رهایی بخش و متحد کننده مسلمانان عرضه می­کرد. دوم خود را جانشین صادق آرمانگرایی الاهی مسلمانان نخستین به شمار می­آورد. از این طریق می­توانست در چهان اسلام و خاورمیانه از اتوریته غیر قابل کنترل برخوردار شود و یا حد اقل جنبشهای مشابه را در خاورمیانه به وجود آورد. برای کنترل این وضعیت، به دوگانه شیعه و سنی، و شیعه ستیزی  از طریق فعال ساختن سلفیسم که ریشه عمیق در تازیخ، و فرهنگ اسلامی دارد، دامن زده شد.و این که نمونه راستین اسلام ، اسلام سلف است که سلفی­ها آن را به دست می­دهد نه اسلام ایرانی، شیعی که  به تعبیر آنها جز بدعت و انحراف بزرگ در دامن اسلام چیزی دیگر نیست. البته سلفی ابعاد و چهره­های گوناگون دارد، لکن در محموع سلفی­گری تاریخی وجه مشترک آنان است. در واقع می­توان گفت که گرایش­های گوناگون سلفی، اعم از جهادی( از نوع سید قطب) و اعتقادی ( که به پیرایش اسلام از آنچه آنها بدعت می­شمارند، اهمیت اساسی قائل است) اولا در نفی عقل­گرایی و مکاتب فلسفی قدیم و جدید اتفاق نظر دارند و طرفدار ساده سازی اسلام و تقلیل آن به اسلام نخستین اند و در واقع جهات مشترک فراوان دارند، ثانیا افراط­گرایی جدید ( به طورخاص القاعده و داعش یک سنتز و ترکیبی قوی از سلفی جهادی از نوع سید قطب و سلفی اعتقادی است. در واقع ایدئولوژی است که بر فراز این دو میراث تاریخی به وجود آمده است. ااما این دو میراث توسط جهادیون عرب و مدارس دینی در پاکستان و  جهان عرب حتی دانشگاههای این کشورها فعال و احیا شد و ادبیات گفتمانی لازم را برای رشد سریع افراط گرایی جدید فراهم ساخت.  

 

مهار کمونیسم و جهاد افغانستان:  اسلام و تقویت گروههای رادیکال و سیله مهم برای مقابله با تجاوز شوروی در افغانستان دیده شد. این خود زمینه فراهم کرد که گروههای سلفی به عنوان نمایندگان راستین اسلام در مقابل نمونه ایرانی و نفوذ کمونیسم رشد داده شوند ( به عبارت دقیق تر به آنها اجازه رشد داده شود) و  از این طریق گفتمان انقلابی ایران را تحت الشعاع قرار دهند و در نهایت آنرا کنترل کنند. به این وسیله رشد سریع این گروهها در قالب جهاد مقدس در افغانستان فراهم شد.

 

عامل گفتمانی و فرهنگی

عامل سیاسی که عامل قدرت است بدون گفتمان عمل نمی­تواند، بلکه خود را از طریق گفتمان (Discourse) توجیه و باز تولید می­کند. حال باید دید گفتمان این گروهها چیست، و از چه چارچوبی برخوردار است. می‌توان به صورت خلاصه مولفه­های گفتمانی آنان را ذیل عناوین ذیل خلاصه کرد:

 

  1. اسلام به مثابه یک راه حل(الاسلام هو الحل):

اسلام نه تنها وسیله نجات و رستگاری اخروی است که یگانه را ه عظمت و سعادت مسلمانان و جامعه اسلامی در دنیا است. مسلمانان موظف اند که جامعه آرمانی اسلام را تشکیل دهند و این مقتضای اساسی ایمان به خدا و توحید است که جز حکم او حکمی دیگر در جامعه اسلامی نافذ نباشد، در غیر این صورت، به نسبتی که جامعه از  تطبیق شریعت دور می­شود به همان نسبت از توحید و مسلمانی دور می­گردد به جامعه جاهلی نزدیک می­شود. 

 

  1. رجوع به اسلام سلف

پس راه نجات رجوع به شیوه سلف و برگرداندان اسلام به خلوص اولیه آن است که از راه طرد و پیرایش همه بدعت ها که در طی بیش از هزار سال بر دامن اسلام نشسته است و تطبیق کامل شریعت به دست می­آید، دامنه این پیرایش بسیار وسیع و گسترده است، فلسفه، کلام و تصوف را شامل می­شود، میراث فرهنگی نیز  اعم از دوره پیشا اسلامی و دوره اسلامی که متأثر از تصوف، تشیع و  فرهنگ قومی و ملی شان بوده باشند، دست کم نوعی از مظاهر بددینی دانسته می­شوند.

 

  1. تکفیر

اسلام کنونی از خلوص اولیه خود خارج شده است و انحراف اساسی در اسلام رخ داده است. این انحراف  در تشیع  و تصوف بیش از دیگر گروهها است و شیعیان به لحاط تاریخی دشمن اسلام و متحد کفار بوده اند. پس کافراند و جوامعی که از تطبیق شریعت سرباز می­زنند نیز کافراند، حکومتهایی که به تطیبق شریعت تن در نمی­دهند، نیز کافر اند. 

 

مدرنیته، جاهلیت مدرن

از لوازم پاک اندیشی نه پیرایش اسلام و جامعه اسلامی از میراث فرهنگی و فکری هزار و چهارصد ساله است بلکه مدرنیسم را نوعی جاهلیت تمام عیار می­داند و در واقع مولفه های گفتمانی  سلفیسم و بنیادگرایی اسلام را در نقطه تضاد مطلق با مدرنیسم و تجدد قرار می­دهد. در این زمینه دسته بندی فیلسوف ایرانی مصطفی ملکیان (راهی به رهایی،  1390 ، تهران، نشر نگاه معاصر ، 99 – 100) از این مولفه­ها و تقابل اش با تجدد بسیار روشنگر است:

وی خصوصیات عمده ومهم بنیادگرایی رادیکال را به شرح زیر می­شمارد:

  1. عقل استدلالگر را منبع مستقل معرفت به شمار نمی­آورد. لذا شدیدا نص­گر و نقلگرا است.
  2. بر ظواهر اسلام تأکید دارد نه روح آن
  3. شریعت اندیش است و دیانت را بیش از هرچیز در رعایت احکام شریعت می­داند و  احکام فقهی را تغییر ناپذیر و خدشه ناپذیر می­شمارد.
  4. لذا برای تأسیس مجدد جامعه­ای که در آن شریعت به نحو اتم و اکمل اشاعه و تطبیق گردد، می­کوشد و چون چنین تأسیس چنین جامعه­ای با حکومت غیر دینی بیطرف نسبت به تصورات مختلف راجع به زندگی خوب، محال است نسبت به این­گونه حکومت از هر نوع آن سر ناسازگاری و قصد براندازی دارد و سعی می­کند نظام های شریعمتمدار و فقه گرا ایجاد کند؛
  5. به تکثر گروی دینی قائل نیست
  6. با تکثرگروی سیاسی نیز روی خوش ندارد
  7. دین را برآورنده همه نیاز بشر می داند
  8. لذا معتقد است که با حکومت دینی می­توان بهشت زمینی پدید آورد.
  9. با فرهنگ غرب متجدد (فلسفه، ارزشهای اخلاقی و حقوقی و زیبایی شناختی غرب) حتی در بعضی موارد با تمدن آن(علوم تجربی،فن آوری و وضع معیشتی حاصل از آن) مخالف است. منشأ مشکلات جهان اسلام را غرب می­شمارد که با استعمار و تهاجم فرهنگی خود به درجات متفاوت کشورهای اسلامی را دچار نکبت کرده است.

در واقع این گفتمان بر نفی عقلگرایی در ابعاد گوناگون آن استوار است و لذا آن بخش از ابعاد فرهنگی و گفتمانی اسلام  که زمینه گفتگو با ادیان دیگر و  گفتمان تجدد را فراهم می­کند، از بین برده است و به همین گونه زمینه توجیه و پذیرش تحول و تغییر را نیز منتفی ساخته است. یعنی از یک  الاهیات کاملا عقل ستیز پیروی می­کند و گفتمان این الاهیات پذیرای گفتگو و تغییر نیست و نمی­توان بر پایه آن تغییر و تحول را توجیه کرد.

 

نتیجه: براساس این تحلیل که در مجموع دو گونه عوامل را برای رشد افراط­گرایی معرفی کردیم، دو راه اساسی را می­توان برای کنترل افراط­گرایی پیشنهاد کرد:

 

الف. راه سیاسی:

نطر به این­که به لحاظ سیاسی آرمان­گرایی که برخاسته از مشکلات و درد رنج عمومی مسلمانان است و اراده معطوف به قدرت که جنگ قدرت را به وجود آورده است از عوامل ایجاد و رشد افراط­گرایی بر شمردیم، می­توانیم برای کنترل آن از حیث سیاسی دو راه حل ذیل را پیشنهاد کنیم:

  1. نظر به درد­ها و مشکلات مردم مسلمان و سرکوب آنها توسط حکومت­هی فاسد در مناطق گوناگون جهان، می­توان بر ایجاد حکومت­های مشروع، مردم­سالار ، پاسخگو، مقید به رعایت حقوق بشر و حکومتداری سالم و موثر تکیه کرد. به هرمیزان که بتوانیم حکومتهای مشروع و مبتنی بر توافق عمومی که از موثریت خوب در توزیع منابع و فرصت­ها و تأمین عدالت برخوردار باشد و گروههای حاشیه نشین را در متن خود ادغام کند، به همان میزان خطر افراط­گرایی را تقلیل داده­ایم. البته حل منازعات تاریخی مسلمانان با غرب در خصوص قضیه فلسطین و موارد مشابه آن می­تواند رابطه جهان اسلام را باغرب وارد مرحله­ای کند که در آن به تدریج خاطره­ای جنگهای صلیبی و استعمار به فراموشی سپرده شود.  
  2. آن­گونه که توضیح داده شد، یک بخش از عامل رشد افراط گرایی رقابت بر سر قدرت است که اسلام را برای نفوذ، و کنترل و کسب مشروعیت به کار می­برد. استفاده از اسلام سلفی ضد شیعی جزء استراتیژی امنیتی و دفاعی سعودی بعد از انقلاب ایران قرار می­گیرد، پاکستان برای مقابله با هند و نفوذ در افغانستان از افراط گرایی به عنوان دکترین سیاسی و امنیتی خود استفاده می­کند، ایران اساسا امنیت ملی خود را با ایدئولوژی جمهوری اسلامی گره زده است. بنابراین موثر ترین راه  برای از میان بردن استفاده ابزاری از دین و خشونت ­های ناشی از آن، تجدید نطر این سه کشور در دکترین نظامی و امنیتی خویش است تا اسلام از محور رقابت سیاسی آزاد شود. یک فرصت تاریخی مهم در این مورد تجدید نظر سعودی در ترویج سلفیسم است. عربستان در این راستا باید  شیعه ستیزی را از دکترین امنیتی و سیاسی خود خارج کند، باید میان شیعه به عنوان یک مذهب فراملی و چهانی و ایران به مثابه یک دولت – ملت تفکیک قائل شود. مخصوصا از این حیث که شیعه ستیزی بیش از هر جای دیگر جهان عرب را در معرض فروپاشی داخلی و جنگ مذهبی قرار می­دهد، چون تشیع بیش از آن­که یک پدیده ایرانی باشد یک پدیده عربی است.

ب. راه حل گفتمانی و فرهنگی

اصلاح نطام آموزشی مدارس دینی و نظام آموزش دینی در تحصیلات عالی و آموزش همه جانبه علوم اسلامی از فقه تا فلسفه و تصوف و کلام، و در واقع احیای ابعاد  عقلی و معنوی فرهنگ و تمدن اسلامی و  ترویج مطالعه و تحقیق علمی راجع به اسلام و تمامی میراث فرهنگی، معنوی و فکری بشر می­تواند زمینه ای را به وجود آورد که مسلمانان به درک واقعی تر از دین، دنیای جدید و میراث فرهنگی و معنوی بشر در سایر نقاط عالم دست یابند و در نتیجه زمینه گفتگو و تغییر و تحول در میان آنان فراهم آید.  چون گفتیم در الاهیات عقل ستیز افراط­گرایی تمامی ابعاد عقلی و معنوی فرهنگ و تمدن اسلامی که گفتگو را ممکن می­سازد و تغییر و تحول را موجه می­کند، حذف شده است.

 

دانلود رایگان پی. دی .اف مقاله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.