- طرح مسأله
در دنیای مُدرن و عقلگرای کنونی عمدتاً هر پدیدهای -از جمله افکار و اعمال- را از زاویۀ عقل ارزیابی میکنند؛ به نحوی که اگر از سنخ باور و عقیده باشد درستی و اتقان آن را به مدد شواهد و قراین بررسی میکنند و اگر از سنخ عمل باشد، بر اساس سود و زیانی که از آن عمل ناشی میشود- یا حداکثر بر طبق سازگاری آن با ارزشهای اخلاقی انسانی- معقولیت و عدم معقولیت آن را میسنجند.
بر اساس این نگرش، پرسشهایی از این دست در مورد عزاداری امام حسینعلیهالسلام مطرح میشود یا قابل طرح است: این مراسم و آیینهای آن بر پایۀ چه باورها و ارزشهایی استوارند؟ این ارزشها و باورها چگونه توجیه میشوند و تا چه اندازه معقولاند و اصولاً از این آیینها چه سود و منفعتی عاید انسان میشود و یا ضرری را از او دفع مینماید؟ آیا توقع دستیابی به منافع معنوی و دنیوی که به اعتقاد معتقدان به این مراسم از رهگذر اجرای آنها میتوان به دست آورد، از نگاه عقل معقول است؟ آیا اساساً میتوان این آیینها را دینی دانست نه یک سلسله اساطیر ساختۀ توهمات و علل و عوامل جامعهشناختی و روانشناختی؟
برای حل این مسائل و پاسخ به این پرسشها ناگزیریم: اولاً، روشن سازیم این مراسم چیست، بر پایۀ چه ارزشها و باورهایی برگزار میشود، چگونه و به چه نحوی دینی محسوب میشود؟ فرهنگ، هنر و ادبیات قومی، ملی و تمدنی برگزارکنندگان این مراسم در شکل و محتوای آنها چه نقشی دارد؟
ثانیاً، چگونه و بر چه پایهای میتوان آنها را تفسیر کرد؟
۲. گزارش توصیفی- تحلیلی مراسم و آیینهای عزاداری امام حسینعلیهالسلام
مراسم و آیینهای عزاداری: مراسم و آیینهای عزاداری امام حسینعلیهالسلام که به یاد بود سیدالشهدا، حسین بن علیعلیهالسلام در ایام مختلف، به ویژه دهۀ محرم برگزار میگردد. این مراسم بیشتر به صورت گریه، برپایی مجالس وعظ و خطابه، سرودن مرثیه، گریاندن و گریستن، نوحه خوانی، سینه زنی، شبیه خوانی و… برگزار میشود. برای این مراسم حتی مکانهای خاص نیز در نظر گرفته شده و از این رهگذر اماکن متبرّک و مقدسی با عنوان حسینیه، امامباره، تکیه خانه و… به وجود آمده است. دهۀ اول ماه محرم، به ویژه روز عاشورا نیز برای برگزاری این مراسم موضوعیت پیدا کرده و زمان خاص عزاداری محسوب میشود. به همین دلیل این ایام، خاطرهانگیز و نزد وجدان دینی مردم عزادار سرشار از دلالتی است که به «حادثه» و «رویداد اصلی» که موضوع عزاداری است اشاره میکند. بالطبع اجرایِ این مراسم به تناسب گستردگی، پیچیدگی، هزینه و ظرافتهای خویش نیازمند تشکّل بانیان و نقش آفرینانی بوده است. به همین دلیل تشکلهای مذهبی عمدتاً در قالب هیئتها، مجریان و نقش آفرینانی با عنوان روضه خوان، مداح، نوحه خوان، تعزیه خوان، سینه زن، واعظ و… به وجود آمدهاند. چون هر یک از این اعمال نیازمند نوعی مهارت (ورزیدگی) و هنر (خوانندگی، گویندگی، نقشآفرینی و…) است، به صورت حرفهای نیمه رسمی، اما مقدس نیز درآمده است و در مجموع هر کدام به صورت یک نهاد مذهبی-اجتماعی عمل میکند. مردم دیندار نیز وظیفۀ مذهبی و دینی خویش میدانند که هزینۀ این نهادها را با اهدای نذورات، هدایا و… که همگی مقدس، دینی و دارای اجر و پاداش دنیوی و اخروی محسوب میشوند، تأمین کنند.
بنابراین، اجزا و مقومات عزاداری عبارتاند از: مضامین و محتوای عزاداری، آیینهای نمادین عزاداری (قالبها و صورتهای اجرا)، ایام عزاداری، مکانهای عزاداری و مجریان و نقش آفرینان عزاداری. اکنون به توضیخ هر یک از این اجزا میپردازیم:
۱. مضامین و محتوای عزاداری شامل وعظ و خطابه، ذکر مصیبت (نوحه، مرثیه و روضهخوانی)، متن گفتارها و اشعار شبیه خوانی و ادعیه و زیارات است، به نظر میآید بار مذهبی و دینی این مراسم، بیشتر در محتوای مضامین گفتاری آن نهفته است. چون در وعظ و خطابه معمولاً از فضایل، سیره، دینخواهی، شهادتطلبی امامان معصوم و پیروان راستین آنها و شهادت آن بزرگواران در راه دین، ذکر احکام شریعت، دستورهای اخلاقی و باورهای دینی سخن گفته میشود، نوحهسراییها و مرثیهها نیز به بیان فضایل، مظلومیت و مصیبتهای امامان معصوم و تبرّی از دشمنانشان معطوف است. البته نباید از نظر دور داشت که مضامین گفتاری به کار رفته در عزای امام حسینعلیهالسلام و سایر معصومان نزد همۀ اقوام، گویندگان و سرایندگان از حیث محتوا و مضمون در یک سطح نیستند، بلکه تابع زبان گوینده و سراینده، سطح معلومات دینی و تاریخی، نوع نگاه و ذوق هنری آنها و مخاطبانشان است، به همین دلیل به ضعف و کاستی، قوّت و انسجام، حتی مشروع و غیر مشروع (از نگاه شریعت) متصف میشود. این بُعد در ذکر مراثی، نوحهها، متن گفتارهای شبیه خوانی (تعزیه) افزونتر است، زیرا با توصیف نسبتاً تخیّلی رویداد کربلا از دیدگاه گوینده، سراینده و شنونده توأم است و غرض از آن، تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب است تا او را در حال و هوای روحی و عاطفی «عزا» قرار دهد.
۲. آیینهای نمادین عزاداری -چنانکه خواهد آمد- تابع ذوق هنری، نمادها، فرهنگ و تمدن اقوام گوناگونی است که این مراسم را بر پای میدارند. به همین دلیل صورتهای بس وسیع و گستردهای یافته است که میتوان از آن جمله به سینهزنی، زنجیر زنی، شبیهخوانی، قمهزنی، گذشتن از روی آتش و… اشاره کرد. نکتۀ مهم در اینگونه آیینها این است که جنبۀ «نمایدن» دارد، لذا از این زاویه باید تجزیه و تحلیل (تفسیر) شود.
۳. همانگونه که اشاره کردیم، زمان نیز در برگزاری این مراسم دخالت دارد. بعضی از روزها، اهمیت و معنای خاصی در بر پایی عزاداری دارد و یادآور حادثۀ بزرگی است و به همین دلیل قطعهای از زمان قدسی تلقی میشود. مهمترین این روزها، دهۀ اول محرم، دهۀ سوم صفر، شبهای نوزده الی 23 رمضان است، اما هیچ کدام به اندازۀ روز عاشورا از آن جهت که یادآور بزرگترین رویداد تراژدیک مذهبی و دینی از نگاه شیعیان است، اهمیت ندارد. این روز از نگاه شیعه، نه تنها یادآور حادثهای به شدّت حزنآور و پرمعناست، بلکه در تکرار روز عاشورای سال 61 هجری چنان معنایی یافته است که گویا بار دیگر آن حادثه در این قطعه از زمان تکرار میشود و عالم کیهان با تار و پود خویش نظاره گرش بوده و بر خود میلرزد.
۴. اهمیّت عزاداری و مراسم پرشوری که به این منظور تشکیل میشوند، نیازمند جا و مکان میباشد؛ از همین رو مؤمنان، مکانهای خاصی با نام حسینیه، تکیه خانه، امام باره و… بر پا کردهاند. نکتۀ مهم دربارۀ این مکانها کسب قداست آنهاست؛ به نحوی که ایجاد آنها کار دینی و دارای ثواب اخروی به شمار میآید.
۵. در اجرایِ این مراسم، عدهای به علت برخورداری از معلومات دینی مناسب یا مهارتی که دارند، نقش رسمی و نیمه رسمی دارند. نکتۀ مهم در مورد این گروه آن است که به صورت یک نهاد مذهبی-اجتماعی در آمده است؛ به نحوی که مهارتشان مقدس تلقی میشود و تأمین معیشت آنان (که خود از لازمۀ تقسیم کار، کسب مهارت و ایفای یک نقش در اجتماع است) از رهگذر وجوه دینی، مقدس و دینی محسوب میگردد. تمامی اجزای عزاداری در حقیقت، معطوف به یک اصل است و آن اظهار غم و اندوه، گریستن و گریاندن در مصیبت بزرگ امام حسینعلیهالسلام، اهلبیت و یاران اوست و میتوان از آن به عنوان اصل عزاداری نام برد.
تحلیل توصیفی عزاداری
مراد از تحلیل توصیفی مراسم عزاداری امام حسینعلیهالسلام این است که ببینیم این آیینها با شبکهای از مقدمات و لوازمی که در بر دارند (مکان ها و اجراکنندگان) بر پایۀ چه باورها و ارزشهایی صورت میگیرد و چه نسبتی با دین داشته و جزء حوزۀ قدسی آن شمرده میشوند؟
چنانکه میدانیم نزد عموم عزاداران، اجرای این مراسم و کمک به آنها، آیین دینی و عبادت محسوب میشود و عزاداران بدین وسیله به خداوند تقرب میجویند. این اعتقاد متکی بر باور به مقام امامت و منزلت آل رسولصلیاللهعلیهوآله به ویژه امام حسینعلیهالسلام نزد خداوند است. به اعتقاد شیعیان، آنان (ائمههدیعلیهمالسلام) شایستۀ توسل و شفیعان حقیقیاند و به اذن خداوند میتوانند انسانها را در رساندن به آرزوهای معنوی و دنیویشان مدد رسانند. هم چنین بر این باور متکی است که پیشوایان دین یعنی خود پیامبر و امامان معصوم به عزاداری و گریه و زاری بر مصیبت سیدالشهدا، حسین بن علیعلیهالسلام سفارش أکید کرده و برای آن اجر و پاداش زیادی وعده دادهاند.
همانگونه که از توصیف مراسم و آیینهای عزادارای امام حسین معلوم گردید، این مراسم بیشتر جنبۀ فرهنگی و تاریخی دارد. در روایات معتبر، شکل خاصی برای عزاداری معین نشده است، بلکه بیشتر به فضیلت گریستن، گریاندن، حالت گریه گرفتن، اندوهگین بودن، مرثیه خوانی بر مصیبت سیدالشهدا و این که این عمل موجب اجر و ثواب اخروی میشود، اشاره شده است.[1] بر اساس این روایات، فقهای شیعه به فضیلت و مستحب بودن عزاداری فتوا داده و شکل خاصی برای آن تعیین نکردهاند.[2]
عمدهترین شکل عزاداری که در اخبار مأثور به آنها اشاره شده، مرثیه خوانی است.[3] ذکر این نوع عزاداری در روایات به این علت نیست که از نگاه دینی در عزاداری خصوصیت ویژهای نهفته است، بلکه ناظر به سنت عزاداری مردم زمانۀ خویش است که بیشتر عرب بودند و انشای رثا به نثر و نظم در فقدان یک شخصیت محبوب از سنتهای دیرپای اعراب بوده است. برخی از سفارشهای امامان بر شکل خاصی از مرثیهخوانی که در بعضی از روایات آمده[4] به فرض صحت صدور نیز به همین نحو قابل تفسیر است.
عزاداری به طور رسمی و گسترده در سدههای متأخرتر به ویژه در عصر سلاطین شیعی آلبویه به وجود آمد[5] و آیینهای گوناگون آن به تدریج و بسیاری از آن در عهد صفویه و قاجاریه در ایران شکل گرفت.[6]
در واقع اشکال مختلف عزاداری بیشتر ناشی از عوامل فرهنگی و تاریخی است و به همین دلیل برخی از آنها از نگاه شرعی، از حیث جواز و حرمت محل گفتوگو بوده است؛ برای مثال آیتالله نائینی در فتوای خطاب به مردم بصره و اطراف آن اعلام میکند که راه انداختن دستههای عزاداری در کوچهها و خیابانها نه تنها جائز است، بلکه رجحان هم دارد (البته تأکید میکند که پیراسته از محرمات باشد)، هم چنین سینهزنی حتی اگر موجب سرخی و سیاهی پوست شود، زنجیرزنی حتی اگر موجب بیرون آمدن خون گردد، قمهزنی اگر موجب ضرر نگردد و شبیهخوانی و طبل زدن را جائز دانسته و فتوا میدهد.[7] در برابر، برخی از فقهای دیگر به عدم جواز برخی از اشکال عزاداری از جمله قمهزنی فتوا دادهاند.[8]
بنابراین از این از این بحث میتوان نتیجه گرفت که اصل عزاداری یعنی اظهار غم و اندوه و گریه و زاری بر امام حسینعلیهالسلام بدون این که شکل خاصی برای آن تعیین کرده باشند از نگاه شیعه مطلوب شریعت است؛ از همین رو شکلهای آیینی عزاداری حاصل ذوق و فرهنگ اقوام عزادار میباشد. حال سؤال این است که این آیینها از جمله نشانههای آن مانند مکان و… چگونه در حوزۀ قدسی دین قرار میگیرند و چگونه برای عزاداران از رهگذر اجرای این مراسم احساس دینی رخ میدهد و چگونه میتوان از معقولیت این اعمال و از معقولیت توقع یک سلسله آثار دنیوی، معنوی و اخروی آنها دفاع کرد؟ این سؤالها در حقیقت خواهان تبیین عزاداری است؛ از این رو میطلبد نظریهای ارائه شود که بتواند از نگاه فلسفی به این سؤالها پاسخ دهد. تبیین و تفسیر مراسم عزاداری سیدالشهدا در قالب یک نظریه، موضوع بعدی این مقال است.
۳. تبیین و تفسیر مراسم عزاداری امام حسینعلیهالسلام
به نظر میآید در میان متفکّران مسلمان شیعی دو تلقی از قیام عاشورا و آیینهای عزاداری وجود داشته است: تلقی اول، بیشتر معطوف به تحلیل عقلانی این حادثه و کارکردهای آیینهای عزاداری نیست و اصل حادثه را که چه حکمتی در کار بوده است، چندان در خور فهم بشر نمیداند، هرچند برخی از جنبههای آن را که به شریعت مربوط میشود قابل درک میشمرد. تلقی دوم، به تحلیل عقلانی اصل حادثه و کارکردهای دینی، سیاسی و دنیوی آیینهای عزاداری پرداخته است. نگارنده علاوه بر گزارش تحلیلی و انتقادی از این دو تلقی، معتقد است اصل رویداد کربلا به عنوان بازتابی از «امر قدسی» واجد دو رویۀ عقلانی و فراعقلانی است و بر این اساس میتوان توضیح داد که چگونه «امر قدسی» در قالب شعایر و آیینها که جنبۀ فرهنگی دارد، بازتولید میشود.
۱-۳ تلقی سنتی از حادثۀ عاشورا و مراسم عزاداری
در این تلقی عاشورا حادثهای محسوب میشود که وقوع آن از پیش برای امام حسینعلیهالسلام معلوم بوده است؛[9] از همین رو در توجیه آن میگویند که شهادت امام و یارانش و به اسارت رفتن اهلبیت هدف بوده و موضوعیت داشته است.[10] همین مسأله موجب شده است که قیام و رویداد خونین عاشورا و اسارت آلرسول فراتر از تحلیل عقلانی جلوه کند.
از نظر نباید دور داشت که تحلیل عقلانی از رویدادها رویکردی جدید است. در تفکر سنتی به این نوع تحلیل از پدیدهها به ویژه اگر در حوزۀ قدسی دین مربوط بود اهتمام نمیشد. با وجود این، نمیتوان گفت متفکران سنتی به هیچ وجه وجهی درخور فهمی برای این قیام قایل نیستند، برای نمونه به اعتقاد آنها امتناع از بیعت با یزید و اقامۀ فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر به کمک معیارهای شرعی به خوبی قابل درک است.[11] با این همه این سنخ از قیام را برای دیگران قابل پیروی نمیدانند و به گفتۀ آنها بر اساس آن کسی نمیتواند حکم کند که باید در اقامۀ معروف از جمله تشکیل حکومت الهی و نهی از منکر تا سر حدّ بذل جان و مال کوشش کرد، چون به اعتقاد آنان در این نوع از وقایع دست کم محتمل است که امور خاص و ویژهای نقش داشتهاند و لذا تعمیمناپذیر است.[12]
متفکران سنتی همانگونه که کمتر به تحلیل اصل حادثه اهتمام میورزند، به تحلیل عقلی آیینهای عزاداری و بیان کارکردهای آن نیز نمیپردازند و تنها تأکیدشان این است که عزاداری بر مظلومیت سیدالشهدا به دلیل اخبار وارده عبادت است. مؤمنین به هر شکلی که مقدور است -به شرطی که به ارتکاب حرام نینجامد- اظهار غم و اندوه نموده، گریه و زاری کنند.[13]
بنابراین تا جایی که عنوان کلی عزاداری بر اینگونه از آیینها منطبق شود، مطلوبیت و استحباب عزاداری شامل حال آن میگردد. در این تلقی سعی نمیشود که این مراسم را بر پایۀ کارکردهایی که دارند معقول جلوه دهند و آنها را برای همگان قابل فهم نمایند.
به نظر میآید در این تلقی عزاداری بر سیدالشهداعلیهالسلام موضوعیت دارد نه طریقیت؛ لذا به کسانی که معقولیت عملی را بر طبق فواید آن میسنجند جواب روشنی نمیدهد که نفس گریه و زاری چه منفعت و اثر دینی دارد و چه حکمتی در آن نهفته است. البته مدافعان این نظریه علیالاصول میتوانند بگویند که این گونه از عزاداری «عبادت» است و موجبات قرب انسان را به خداوند فراهم میکند.
۲-۳ تلقی متجددانه از حادثۀ عاشورا و آیینهای عزاداری امام حسینعلیهالسلام
شیخ مفید و سید مرتضی -از علمای متقدم شیعه- در مقام گزارش و تحلیل رویداد عاشورا بر علم قبلی امام به شهادت در این سفر و اینکه آن حضرت فقط برای شهید شدن به سمت کربلا و کوفه حرکت کرد، تأکید واضح نمیکنند. آنان سیر وقایع را به گونهای تحلیل کردهاند که گویا امام بر طبق علم عادی به سمت کوفه و قصد اجابت دعوت کوفیان و در اختیار گرفتن زعامت مسلمانان به راه افتاده و به موفقیت خود اطمینان داشت.[14]
اگر این تلقی و گزارش ملاک باشد، عاشورا به رویدادی عادی و قابل فهم تبدیل میشود. در دورۀ جدید، بسیاری کوشیدهاند این رویداد را بر طبق اهداف دینی، سیاسی و اجتماعی ملموس و در دسترس همگان تحلیل نمایند.[15] در این دوره به دلیل گرایشهای عقلانی این عصر بسیاری از متفکران مسلمان که در پی ارائه یک مکتب الهام بخش و مبارزهجوی اجتماعی بر اساس اسلام بودهاند، این رویکرد را داشتهاند که واقعۀ عاشورا را طبق اهداف مذکور تحلیل کنند، هرچند که بسیاری از آنها از جمله شهید مطهری قایل به علم قبلی امام دربارۀ شهادتش بوده است. بر این اساس آن را نه واقعهای منحصر به فرد، بلکه رویدادی از یک جریان و قاعده و وظیفۀ کلی و فراگیر میداند که بر طبق آن میبایست برای اعتلای کلمۀ حق تا پای جان ایستاد؛ به همین دلیل در این تلقی بیش از همه چیز بر دستیابی هدف قیام امام حسینعلیهالسلام که آن را برای عموم قابل فهم و قابل پیروی میداند، تأکید شده و در این رهگذر از دیدگاه سنتی به طور عام و اهل منبر به طور خاص انتقاد شده است که هدف امام حسینعلیهالسلام را به فراموشی سپردهاند.[16]
در مورد اینکه هدف امام حسین از قیام خویش چه بوده است تلقی کاملاً یکسانی وجود ندارد. برخی بیش از همه بر این نکته تأکید میکنند که حضرت در صدد بود حکومت اسلامی تشکیل دهد.[17] اما این تحلیل با علم قبلی او به شهادت خویش ناسازگار مینماید. از همین رو بعضی نفس شهادت را هدف از قیامش میدانند و آن را به این نحو توجیه میکنند که شهادت در راه یک هدف و آرمان عادلانه خود هدف است و موضوعیت دارد و شهادت در راه آرمانی والا و ترجیح آن بر زندگی تحت ستم هدفی قابل پیروی برای همگان است؛[18] بنابراین نفس شهادت را یک آرمان قابل پیروی اجتماعی برای مبارزه در راه به ثمر رساندن یک آرمان اجتماعی، تلقی مینمایند و از این حیث با دیدگاه سنتی که او نیز برای شهادت یک نوع موضوعیتی قایل بود متمایز میشود.
دیدگاه سوم، مجموعهای از اهداف قابل فهم از قبیل امتناع از بیعت با حکومت یزید که در واقع مبارزۀ منفی بوده است، امر به معروف و نهی از منکر و شهادت خواهی و… را در تحلیل این حادثه به کار میبرد.[19]
خلاصه اینکه در این تلقی از اصل رویداد بر پایۀ مجموعهای از اهداف شرعی و عقلانی که جنبۀ دینی، سیاسی و اجتماعی دارند، تفسیر عقلانی و قابل فهم ارائه میگردد و بر پایۀ این تحلیل سعی میشود تفسیری در خور فهم و معقول از کارکردهای عزاداری به دست دهد.[20]
برخی از متجددان بیش از هر چیز بر فهم قیام امام و اهداف آموزندۀ آن تأکید میکنند و گرفتار آمدن مردم را به برپا داشتن آیینهای گوناگون عزاداری موجب عدم درک اهداف امام حسینعلیهالسلام و آموزشهای آن میدانند. لکن بسیاری دیگر این دیدگاه را مردود میشمارند[21] و کارکردهای مثبتی را برای عزاداری -که وجه عبادی بودن آن را قبول دارند- قایلاند که میتوان آنها را به شرح زیر خلاصه نمود:
۱. عزاداری عامل عاطفی پیوند مردم با امام حسینعلیهالسلام و اهداف اوست؛
۲. عزاداری موجب اجتماع پرُ شور مذهبی است که از رهگذر آن نه تنها ایمان مردم به اسلام و تشیع تثبیت، بلکه شدّت مییابد و بدین وسیله اسلام و تشیع محفوظ مانده است؛
۳. عزاداری پایه و اساس تشکّلی ساده، اما فراگیر مذهبی است که از آن میتوان در یک انقلاب و اعتراض مذهبی و مردمی بر ضد ظلم و بیعدالتی بهره برد؛
۴. عزاداری فرهنگ شهادت را نسل به نسل در میان شیعیان انتقال داده یا چنین کارکردی -اگر با شناخت از اهداف قیام امام حسینعلیهالسلام و فداکاری او توأم شود- میتواند داشته باشد.
البته نمیتوان این دو تلقی (سنّتی و متجددانه) را به طور کامل از یکدگیر متمایز دانست، بلکه در حقیقت دو سر یک طیف فکری است که در یکی (تلقی اول) رویۀ عقلانی و قابل فهم حادثۀ عاشورا کمتر تجزیه و تحلیل میشود و در دیگری (تلقی دوم) بر جنبههای سیاسی و اجتماعی آن تأکید شده و به جنبۀ فراعقلانی آن التفاتی چندان نمیشود، هم چنین اگر به جنبههای عرفانی این رویداد اشاره میکنند، میکوشند تفسیری قابل فهم که در آن عنصری حیرت آفرین و رازآمیز را نمیتوان دید ارائه دهند.
در مورد آیینهای عزاداری، طبق هر دو تلقی میتوان گفت این آیینها تا جایی که مصداق عزاداری باشد از مطلوبیت شرعی برخوردار است، اما از ارائۀ این تحلیل که چگونه این آیینها -که بیشتر جنبۀ فرهنگی و تاریخی دارند- از نگاه عزاداران، به لحاظ وجودی، صورت و حیات دینی مییابند، تجربه و احساس خاصی را که دارای نوعی قدسیت است در آنها به وجود میآورد و از این رهگذر احساس میکنند که در میدان جاذبۀ قدسی امام حسینعلیهالسلام قرار گرفتهاند، تبیینی به دست نمیدهند. پاسخ به این سؤال، بر اساس رویکرد سوم که ذیلا توضیح داده میشود، ممکن و میسر است، لذا وجه ممیز این رویکرد از دو رویکرد قبلی است. حال باید دید این رویکرد چگونه به این سؤال پاسخ میدهد.
۳-۳ رویکرد تأویلی: دین، امر قدسی و حادثۀ عاشورا
در قرآن کریم آمده است:
آیات [نشانههای خداوند] در افقها؛ یعنی آسمان و زمین، سنگ، چوب، ستاره و … و أنفس [که میتوان رویدادها و حالات ذهنی، کنشها، شعایر و اعمال آدمیان را از این سنخ دانست] تجلّی مینماید.[22]
در این فرایند معنای حقیقی و باطنی آیات قرآن که در اصطلاح قرآنی «تأویل» نامیده میشود، بر آدمی آشکار میگردد و در طیّ آن قوّۀ عاقلۀ انسان با قوای باطنیاش اتحاد و پیوند مییابد، انسان وجود خاص خود را به عنوان نشانهای از خداوند درک میکند، عالم هستی به عنوان تجلّی بر او جلوهگر میگردد و پدیدههای طبیعت برایش به صورت آیات الهی -همانگونه که در قرآن ذکر شده- در میآید.
بی تردید اگر بخواهیم نسخۀ کامل این تجلّی را در «آفاق» و «انفس» جستوجو کنیم باید آن را در جان «نبی(ص)» و اولیای راستین او -که جملگی جان جهانند- بجوییم. در این میان امام حسینعلیهالسلام که طبق روایت مأثور، جان جهان است و رویداد عاشورا که بزرگترین و ماندگارترین اثر وجودی اوست، به یقین از مصادیق بارز تجلّی امر الهی و به عبارتی امر مقدس است. این رویداد که بعضی از مفسّران آن را مصداق «ذبح عظیم» به شمار آوردهاند، خود منشأ و سرآغاز سلسلهای زنده و پویا از تجارب و حالات قدسی و معنوی، کنش و ایجاد آیینهای مقدس در میان شیعیان گردیده است.
پیش از این، این پرسش مطرح شد که چگونه میتوان شعایر و آیینهای عزاداری امام حسینعلیهالسلام را نوعی تجلّی خداوند در «انفس» دانست؟ در پاسخ باید گفت از رهگذر ارتباط پویا و متقابلی که بین وجدان شیعی -که در میدان جاذبۀ قدسی امام حسینعلیهالسلام قرار دارد- و این آیینها وجود دارد میتوان ادعا کرد که اینها نمادهاییاند که در پرتو این وجدان فعّال به وجود آمدهاند و خود نقش بازآفرینی و تحریک این وجدان را به عهده دارند. با این وجود برای تحلیل این مسأله به صورت جزئی و روشن -که اساس آن در تعالیم قرآنی نهفته است- میتوان از تحلیل برخی از دینپژوهان که در مورد سرشت امر قدسی و چگونگی بازتولید آن در قالب شعایر و مناسک ادیان تحقیق کردهاند، بهره برد.*
به اعتقاد پدیدارشناسان، دین از سنخ «امر قدسی» است، واجد دو رویۀ عقلانی و فراعقلانی است.[23] بسیاری از آموزههای دینی را میتوان به کمک یک سلسله از صفات و مفاهیم با عقل دریافت و تجزیه و تحلیل و حتی تعریف و تفسیر کرد. در واقع این ساحت از دین، ماهیّت عقلانی دارد؛ یعنی فراتر از فهم و ادراک بشر نیست و بر این پایه است که متعلق باور (عقیده) قرار میگیرد و دستیابی به آن امکانپذیر میگردد، هرچند ممکن است نحوۀ توجیه این دسته از باورها با توجیه یک باور در علوم دقیق و امثال آن متفاوت باشد و فیلسوفان دین در باب نحوۀ توجیه و معقولیت باور به آموزههای دینی به تفصیل بحث کردهاند. در واقع اگر بعد معرفتی و عقلانی دین را که صورتبندی مفهومی میپذیرد و متعلق باور واقع میشود، از آن تهی کنیم آن را به احساسی محض و اسمهایی که جز صورتی مبهم نیست فرو کاستهایم.
اما معذلک خطاست که گمان کنیم میتوان تمامی ابعاد دین از جمله ذات الهی را به طور جامع و مانع در چارچوب مفاهیمی که برای عقل آشناست ادراک و صورتبندی مفهومی کرد؛ برای مثال، این مطلب که «خداوند را نمیتوان به صفات و مفاهیمی که وصف میکنیم محدود کرد» نشان میدهد که او موجودی فراعقلانی است و هرگونه روش مفهومی برای فهم و ادراک کامل آن ناقص است، با این وجود باید به گونهای در باطن عقل و فهم ما حضور داشته باشد؛ یعنی نمیتوان آن را به کلّی منقطع از عقل و ادراک آدمی محسوب کرد وگرنه هیچ نمیتوانستیم چیزی در مورد او بگوییم. در این صورت عرفان و تجربۀ دینی به امری بیانناپذیر که هیچ تفسیر و صورتبندی مفهومی را نمیپذیرد، تبدیل میشد.
این بعد از دین که صرفاً فراتر از عقل است (نه متضاد و متناقض با آن) و در عین حال به نحوی در باطن آن به صورت پیشین، مقدم بر هرگونه ادراک عقلی و تجربۀ معنوی حضور دارد به اعتقاد پدیدارشناسانی چون «رودلف اوتو» جنبۀ قدسی دین میباشد که در واقع حیات دین به آن وابسته است.[24]
تبیین واقعۀ عاشورا به کمک امر قدسی و چگونگی بازتولید آن در قالب آیینها، نخست مستلزم تعریف دقیق امر قدسی و نیز تبیین چگونگی وابستگی حیات دین به آن امر قدسی است؛ هم چنین باید روشن کرد که این امور چگونه و به چه روشی آشکار میشود؟
امر قدسی چیست؟
در توضیح حقیقت امر قدسی، نظریۀ دو تن از پدیدارشناسان را که از بقیه مهمترند به اختصار گزارش میکنیم:
۱. به اعتقاد «اوتو» -همانگونه که اشاره کردیم- امر قدسی دارای دو رویۀ عقلانی و فراعقلانی است. اما رویۀ اساسیتر و بنیادیتر آن، فراعقلانی است که حیات دین به آن وابسته است. امر قدسی به اعتبار آن بعدش، امری «به کلّی دیگر» است که تعریف نشدنی میباشد و در حیطۀ ادراک تصوری و مفهومی انسان قرار نمیگیرد و جز با آموزهها و صورتهایی نمادین قابل فهم و اشاره نیستند؛ از همین رو امری کاملاً رازآلود و حیرت افزاست و برای انسان در مواجهه با آن (حقیقت قدسی) حالت، تجربه و احساسی خاص رخ میدهد که به هیچ حالت و احساس دیگر قابل تحویل نیست. در این حالت:
شکوه پر مهابت و غلبهناپذیر، آن امر رازآلود را تجربه میکند و این شکوه در او، از یک سو احساس مخلوقیت و وابستگی مطلق را در او بر میانگیزاند و از سوی دیگر، امر مقدس را در اوج عظمت، قاهریت و تعالی به تمام معنای واقعی کلمه مینمایاند.[25]
طبق این نظر، کارکرد توصیفهای کنایی و تمثیلی که به حقیقت قدسی به طور نمادین اشاره میکنند، این است که به تکرار تجربۀ امر قدسی برای دیگران کمک کرده و به بازسازی شرایطی که به شکلگیری این تجربه میانجامد، یاری میرساند. مجموعۀ شعایر و مراسم دینی از چنین فحوایی [کارکردی] برخوردار است.[26]
تحلیل «اوتو» از امر قدسی، بیشتر از این جهت اشکال دارد که اگر -به گفتۀ او- به حدی از تمایزهای معرفتی بیرون رود که به هیچ وجه متعلق معرفت انسان واقع نمیشود، پس چگونه حقایق دینی و آموزههای آن از امر قدسی نتیجه میشود و اگر بکوشیم آن را به مدد تمثیلی توصیف کنیم، چنین توصیفی خود مستلزم آن است که درک معرفت بخشی از آن داریم، لذا شخص میتواند دریابد که چه توصیفی با آن تجربه و حقیقت قدسی مناسب است.[27]
اگر این ایراد را بر تقریر اوتو از امر قدسی بپذیریم -چنانکه به نظر میآید وارد است- نشان میدهد که حقیقت قدسی به نحوی باید متعلق معرفت و شناخت انسان واقع شود، اما نمیتواند جنبۀ فراعقلانی آن را که برای عقل تجزیه و تحلیل آن دشوار است، نفی کند.
۲. میرچا الیاده» نیز در تکمیل نظریۀ اوتو، امور را به مقدس و نامقدس تقسیم میکند:
امور مقدس به اعتقاد او به ساحت فوق طبیعت تعلق دارند و معمولاً فوقالعاده، خطیر، ابدی و قادر و قاهر و سرشار از نیرو پنداشته میشوند و انسان در مواجهه با آنها احساس میکند که با چیزی متعلق به جهان دیگر تماس گرفته است که با واقعیات زندگی تفاوت دارد؛ در صورتی که امور غیر مقدس این اوصاف را نداشته، معمولاً به همین امور روزمره و نیازها و دلمشغولیهای آن تعلق دارند.[28]
امر قدسی چگونه آشکار میشود؟
از نگاه «اوتو» چون حقیقت قدسی قابل فهم منطقی و تصوری نیست قابل انتقال هم نیست، بلکه تنها میتواند برانگیخته و ایجاد شود و ظهور کند. ظهور حقیقت قدسی در تجربۀ انسان از نگاه «اوتو» به دو صورت کلی رخ میدهد: یکی وحی باطنی از سوی روحالقدس و دیگری نوعی وحی بیرونی.
مراد از وحی بیرونی، آیات و نشانههایی است که قداست خداوند را متجلّی میکند.[29] این آیات میتوانند حوادثی باشند که بر اساس قوانین طبیعت توضیح ناپذیرند[30] و میتوانند اشخاصی باشند که شیوۀ زیست و زندگی آنان موجب میشود تا ما نیز از طریق شهود و احساس، قدرت تجلّی کننده و حضور الوهیت را بیابیم؛[31] هم چنین میتوانند مجموعهای از شعایر و مراسم دینی باشند -خواه مناسک شرعی و خواه ساختۀ خود بشر- که تکرار تجربۀ امر قدسی را برای دیگران ممکن میکنند.[32] در مجموع به اعتقاد «اوتو» این آیات و نشانهها موجب میشوند که حالت و احساس مینوی برای افراد به شدّت و ضعف دست دهد و حقیقت قدسیی را هرچند ضعیف تجربه نماید.
«میرچا الیاد» به این سؤال که امر مقدس چگونه آشکار میشود و به صورتهای گوناگون بازتولید شده و از این رهگذر برخی از اماکن، اشخاص، اشیا و… جنبۀ قدسیت مییابند و این که نقش دین در این زمینه چیست، به صورت روشن پاسخ داده است. به اعتقاد او، هر چیز، زمان، مکان، انسان و حتی حیوان، سنگ و چوب ممکن است در لحظۀ مناسب و در نتیجۀ یک تجربۀ دینی و رؤیا و مکاشفه نشانی از خود بروز دهد که در چشم انسانی یا تلقی وی، تجلّی امر قدسی و نشانی از خدای لایتغیر، ازلی و خالق همۀ اشیا محسوب شود. اما همین که امری مقدس موجودیت یافت، شبکهای از امور و رفتارهای مقدس، پیرامون آن شکل میگیرد، بدین سان که همۀ اشیای مرتبط با آن از این قداست بهرهمند میگردند. ولی نقش دین این است که شرایط «مواجهه با امر قدسی را ایجاد نموده و ارتقا بخشد».[33]
حال باید دید بر اساس ایدۀ امر قدسی و توضیحاتی که دادیم، چگونه میتوان حادثۀ عاشورا و آیینهای عزاداری مربوط به آن را تبیین و تفسیر کرد؟
نشانههای تجّلی امر قدسی در حادثۀ عاشورا
حادثۀ عاشورا رویدادی منحصر به فرد و از جهاتی رازآمیز است، لذا میتواند از نشانههای بارز تجلّی امر قدسی محسوب میشود و به این صورت نیز تجربه شده است. گفتار امام در طول سفر از مدینه تا کربلا سراسر سرشار از ذکر خداوند است، حالات روحی و معنوی عمیق او و همراهانش این گفتارها را تأیید میکند. از حیث رفتار و کردار شاهد اخلاقیترین و معنویترین رفتار در این رویدادیم. شهادت تقریباً دسته جمعی و به اسارت رفتن خاندان خویش را با تحمل شدیدترین ناملایمات بر زندگی غیر اخلاقی که در آن به نوعی، ظلم و جنایت تأیید شود، در جهت کسب رضای خداوند ترجیح میدهد.
این رویداد در گذشته و حال به صورت امری مقدس تجربه شده است: روایات بسیاری حاکی از آن است که در زمین و آسمان بعد از شهادت امام نشانههایی غیر طبیعی آشکار شد که حاکی از تأثر زمین و آسمان بود.[34] همچنین روایاتی حاکی از پدیدار شدن تغییرات غیر عادی در آسمان و زمین و تأثر طبیعت در روز عاشورای سالهای پس از شهادت آن حضرت است.[35] این روایات با قطع نظر از صحت و سقمشان، دست کم حاکی از اعتقاد و تجربۀ برخی از مؤمناناند که رویداد عاشورا را امر قدسی تلقی میکنند و آن را اینگونه تجربه کردهاند.
گزارشهای بسیاری در مورد یاران آن حضرت در دست هست که وجود این تجربه را نزد آنان تأیید میکند؛ برای مثال، زهیربن قین در مواجهه و گفتوگویی با امام در عین اطمینان به اینکه امام به شهادت میرسد، به نحوی تغییر حالت و جهت مییابد که از حزب اموی میبرد و از اهل و عیال جدا میشود و به امام میپیوندد و تا پای جان در کنارش مقاومت میکند. بر اساس روایاتی که نقل شده است، در شب عاشورا بر اثر یک گفتوگوی سرشار از وفاداری و اخلاص پردهها از جلو چشمان یاران امام کنار میرود و جایگاه خویش را در بهشت میبینند.[36] این موارد نمونههایی از این تجربه است.
همانگونه که گفتیم، امر قدسی واجد دو رویۀ عقلانی و فراعقلانی است. در حادثۀ عاشورا نیز میتوان این دو جنبه را به نحوی دید: این رویداد از جهاتی رازآمیز است؛ برای مثال بعضی از اخبار حاکی از آن است که امام میدانست در این سفر به شهادت میرسد و این رویداد از قبل برای انبیای پیشین، پیامبر اسلام و اهل بیتش معلوم بود و امام نیز به قصد شهادت حرکت کرد و در عین علم به این مسأله، اهلبیت خویش را نیز همراه خویش آورد و در رؤیایی پیامبر اسلام را دید که به او فرمود: خداوند میخواهد تو را کشته ببیند.[37]
نمونههایی از این قبیل جنبههای فراعقلانی رویداد عاشوراست. این بعد از رویداد عاشورا به نظر میآید عمدتاً منبع و خاستگاه حیرت و حالت قدسی و مینوی است و همین بعد موجب شده که این رویداد، زنده و سرشار از حیات دینی باشد.
ابعاد این واقعه را نمیتوان یکسره، فراتر از فهم و ادراک بشر معرفی کرد؛ در چارچوب شریعت از قبیل فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر، امتناع از بیعت با حکومت فاسد و اهدافی چون عدالتخواهی یا حتی تشکیل حکومت معنوی و الهی-اسلامی تحلیل شدنی است. از این حیث رویداد عاشورا در عرصۀ عمل سیاسی، اجتماعی و دینی قابل پیروی و الهامبخش است. این بُعد از رویداد عاشورا برای ما قابل فهم است و با بعد فراعقلانی آن در تضاد نیست، لکن همانگونه که اشاره کردیم تکیۀ انحصاری بر بُعد عقلانی و قابل فهم این رویداد، نمیتواند حیات دینی پر شوری را که در آن وجود دارد، توجیه کند، زیرا واقعهای که به لحاظ عقلی برای رفع یکی از نیازهای دنیوی، اجتماعی و دینی مهم شمرده میشود ممکن است تا آنگاه که به آن احساس نیاز هست، مورد استقبال گسترده واقع شود، لکن این استقبال محدود و گذرا خواهد بود نه پاینده و دایمی.
بر اساس این تحلیل از عاشورا و امر قدسی، پاسخ به این سؤال که آیینهای عزاداری چگونه و بر چه پایهای دینی و قدسی محسوب میشوند و یا مؤمنان آنها را به این صورت تجربه مینمایند و چه کارکردی دارند آسان میگردد. این آیینها به تکرار تجربۀ امر قدسی که در کربلا برای مؤمنان حاصل شد، به مؤمنان عزادار مدد میرساند و میتوان به خوبی معنای این سخن «الیاده» را در مورد این آیینها و شبکۀ وسیعی از امور مقدس مربوط به آن فهمید: همین که امری مقدس، موجودیت یافت، شبکهای از امور و رفتارهای مقدس پیرامون آن شکل میگیرند؛ بدینسان که همۀ اشیای مرتبط با آن از این قداست بهرهمند میگردند. این نکته به خوبی توضیح میدهد که چگونه شبکه وسیعی از آیینها و امور مربوط به آنها -که کانونشان حادثۀ عاشورا است- به وجود آمده و از آن کسب قدسیت میکنند. مؤمنان میکوشند از رهگذر اجرای این آیینها در بهترین حالت تجربۀ امر قدسی را برای خودشان تکرار کنند؛ به تبع از تکرار آن تجربه و شرکت در آن تأثیرپذیری و درسآموزی از بعد عقلانی و اجتماعی آن نیز ممکن میگردد.
۴. چگونه و بر چه پایههایی میتوان آیینهای عزاداری را نقد و اصلاح کرد؟
همانگونه که شرح دادیم، آیینهای عزاداری و شبکۀ وسیعی که در اطراف این مفهوم پدید آمده است از حیث شکل بیشتر جنبۀ فرهنگی و تاریخی دارند که مؤمنان عزادار مطابق ذوق و برداشت هنری، فرهنگی و تمدنی خویش به وجود آوردهاند. به همین دلیل در عین اینکه در حوزۀ امر قدسی قرار دارد، قابل چون و چرا بوده و میتوان آن را نقد و اصلاح کرد. از همین رو میبینیم فقها و مصلحان اندیشۀ دینی این آیینها را نقد کردهاند. فقها در مورد جواز برخی از شکلهای عزاداری تردید و آنها را از مصادیق فعل حرام برشمردهاند؛ برای مثال از نگاه بعضی از آنها قمهزنی، شبیهخوانی، استعمال طبل و دهل و سورنا در عزاداری از این دسته است. به طور کلی نقل اخبار کذب، وهن اسلام، ضرر زدن به خود یا دیگران و استعمال آلات حرام از عناوینی است که به اعتقاد برخی از فقها بر برخی از صور و اشکال عزاداری منطبق میشوند و آنها را از نگاه شرعی با مشکل مواجه میکنند.
از متفکران سنتی «محدث نوری» در کتاب لؤلؤ و مرجان به تفصیل توضیح میدهد چگونه یک سلسله محرمات که در رأس آنها دروغگویی، ریا و سمعه است، در میان اهل منبر، روضه خوانان و مجالس عزاداری راه یافته است؟ ایشان میکوشند نشان دهند که پیراستن این مجالس و آیینها از این آفات به منظور حفظ خلوص و اصالت رویداد عاشورا لازم است و تأکید میکنند روضه خواندن در صورتی عبادت است که بر پایۀ صدق و اخلاص صورت پذیرد.[38]
مصلحان اندیشۀ دینی این آیینها را از این جهت نقدپذیر میدانند که در معرض خلط با خرافاتاند و به نظر میآید در نتیجۀ اهتمام به این آیینها یک نوع صورتگرایی افراطی پدید آمده است؛ به نحوی که خود این آیینها به هدف و غایت تبدیل شده و اهداف قابل فهم و در حقیقت رویۀ عقلانی آن از یادها رفته است.[39]
با توجه به آنچه اشاره شد، بر سه پایه میتوان آیینهای عزاداری را نقد و اصلاح کرد:
۱. بر پایۀ شریعت و اینکه هیچ آیین عزاداری به فعل حرام منجر نشود. ریا، سمعه و دروغگویی از این دستهاند.
۲. بر پایۀ عقل از این حیث که محتوای گفتاریشان بر ضد شناخت عقلانی انسان نباشد. چنانکه میدانیم فراعقلانی بودن غیر از ضد عقلانی بودن است. بعضی از مبالغهگوییها -به عنوان مثال برای توجیه اینکه چگونه ممکن است در یک روز آن همه حوادث و کشتار زیاد رخ داده باشد، ادعا نماییم که روز عاشورا هفتاد ساعت به طور انجامید و خورشید از حرکت باز ایستاده بود- از این قبیل است.
۳. بر پایۀ ارضای حِسِّ زیباییشناختی انسانهای متعارف شکلِ آیینها که توأم با حرکت و صداست، در صورتی گیرا و مؤثر است که عواطف و حس زیباییشناختی انسان را نه تنها نرنجاند، بلکه ارضا کند. از این حیث حرکتها و حلقههای موزون سینهزنی، زنجیرزنی و مداحی با صدای زیبا توجیهشدنی است، لکن به شرطی که دو شرط پیشین نیز در آن رعایت شود وگر نه زیبایی خود را از دست میدهد. دقیقاً از این منظر است که برخی از فقها به جواز قمه زنی از آن جهت که موجبات خوار شمردن اسلام و تشیّع را در انظار دیگران فراهم میکند، فتوا نمیدهند.
در حقیقت، میتوان ملاک چهارمی را نیز افزود و آن اینکه شعایر و آیینهای دینی در اساس خویش متکی بر یک سلسله از آموزههای صدق و کذب پذیر است که بعد عقلانی ادیان را تشکیل میدهد، لذا یکی از شرایط توجیه پذیری شعایر از نگاه عقلانی، معقولیت آن آموزههاست؛ بنابراین اگر دینی در اساس خویش باورهای نامعقول و فاسدی دارد، شعایر معطوف به این باورها نمیتواند معقولیت داشته باشد، هرچند ممکن است موجب پیدایش حس و حال دینی گردد.
در واقع بر پایۀ این چهار ملاک که گفتیم، میتوان بین عزاداری و آداب و مراسم ادیان دیگر قایل به تفکیک و تمایز شد.
کتاب نامه
- اتو، رودُلف، مفهوم امر قدسی، دکتر همایون همتی، انتشارات نقش جهان، [بیجا] 1380.
- پترسون، مایکل و همراهان، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی-ابراهیم سلطانی، طرح نو، تهران 1379.
- ربانی خلخالی، علی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، انتشارات مکتب الحسین، قم 1361.
- الشریف المرتضی، ابیالقاسم علی بن الحسین الموسوی، تنزیه الأنبیاء، دارالأضواء، بیروت 1409 ه.ق.
- شریعتی، علی، مجموعۀ آثار، ج 19، انتشارات قلم، تهران 1360.
- دائرةالمعارف تشیع، ج 4، بنیاد خیریه و فرهنگی، تهران 1373.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، حسین شهید آگاه و رهبر نجاتبخش اسلام، مؤسسۀ نشر و تبلیغ، تهران 1366.
- صالحی نجفآبادی، نعتالله، شهید جاوید، انتشارات امید فردا، [بیجا] 1381.
- قمی، حاج شیخ عباس، نفسالمهموم، ترجمۀ میرزا ابوالحسن شعرانی، انتشارات علمیۀ اسلامیه، [بیجا] ربیعالاول 1374 ه.ق.
10.ـــــــــــــــــــــــــــــــ، منتهیالآمال، تحقیق صادق حسن زاده، ج 1، انتشارات مؤمنین، قم 1379.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 42 و 44، مؤسسةالوفاء، بیروت 1403 ه.ق.
- محمودی، ابوالفضل، «خاستگاه دین»، جستارهای در کلام جدید، جمعی از نویسندگان، سمت –معاونت پژوهشی دانشگاه قم 1381.
- مطهری، مرتضی، مجموعۀ آثار، ج 17، انتشارات صدرا، قم 1377.
- ــــــــــــــــــــــــــ، حماسۀ حسینی، ج 3، انتشارات صدرا، قم 1365.
- محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، قم 1380.
- محدث نوری، لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر، سلسله انتشارات نور، [بیجا، بیتا].
- نجفی، الشیخ محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 21، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1362.
[1] – مرحوم حاج شیخ عباس قمی، چهل حدیث به سند متصل در کتاب نفس المهموم در مورد فضیلت و ثواب گریستن بر امام حسینعلیهالسلام نقل میکند. ر.ک: میرزا ابوالحسن شعرانی، دمع السَّجوم ترجمۀ نفس المهموم، ص 12-27؛ بحارالانوار، ج 44، ص 278-296.
[2] – ر.ک: علی ربانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه.
[3] – شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانی تحت عنوان دمع السُّجوم، ص 259 به بعد.
[4] – بحارالانوار، ج 44، ص 287.
[5] – شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص 276-277 و ر.ک: دائرةالمعارف تشیع، ج 4 ص 442.
[6] – دائرةالمعارف تشیع، ج 4، ص 242-244، ذیل واژۀ تعزیه.
[7] – ر.ک: علی ربانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه.
[8] – ر.ک: جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 378-388.
[9] – این تلقی در بسیاری از کتابهایی که نظر رایج شیعه را منعکس میکنند دیده میشود. ر.ک: ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف و صافی گلپایگانی، شهید آگاه.
[10] – صافی گلپایگانی، حسین شهید آگاه و رهبر نجات بخش اسلام، ص 34.
[11] – همان.
[12] – محمد حسن نجفعی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 21، ص 373.
[13] – ر.ک: عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه.
[14] – الشریف المرتضی، تنزیه الانبیاء، ص 227-230 و ر.ک: بحارالانوار، ج 42، ص 257-258.
[15] – در این مورد میتوان به کتاب شهید جاوید تألیف نعمتالله صالحی نجفآبادی مثال زد.
[16] – مرتضی مطهری، حماسۀ حسینی، ج 3، ص 75.
[17] – شیخ نعمتالله صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ص 292.
[18] – علی شریعتی، مجموعۀ آثار، ج 19، ص 189، 361 و 362.
[19] – مرتضی مطهری، مجموعۀ آثار، ج 17، ص 138-155 و ص 195-212.
[20] – همان، ص 110-114.
[21] – ر.ک: جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 338-340.
[22] – ر.ک: فصلت (41) آیۀ 53.
* . استفاده محدود از تحلیل این دسته از دینپژوهان به دلایل زیر در توضیح مسألۀ مورد بحث مفید است:
- 1. بر فرض نتوانیم تئوری آنان را در باب «امر قدسی» توضیح کامل، از چگونگی پیدایش ادیان محسوب کنیم، اما -چنانکه در متن مقاله خواهیم دید- به مقداری که در قبول آن، دستکم از سوی ما که دیدگاه دینی داریم، محل مناقشه و ایراد نیست، میتواند در جهت ایضاح و تبیین مسأله مورد بحث، به ما کمک کند.
- امام حسینعلیهالسلام و رویداد عاشورا از حیث عظمت در حدّی است که نمیتوان تحلیل آن را در قالب واژگان، نظام گفتاری، فکری و عاطفی پیروان رسمی آن حضرت منحصر کرد، بلکه باید در فهم آن از هر کلام و اندیشۀ حکیمانه بهره گرفت، تا به این وسیله به غنای هر چه بیشتر فرهنگ عاشورا پژوهی افزوده گردد.
- نگارنده میداند که به کارگیری فرضیهای عام و فراگیر در حوزۀ دینپژوهی پدیدارشناختی و تطبیق آن بر شعایر و مناسک شیعیان در باب عزاداری ممکن است وجوه تمایز آن را از حیث محتوا با مناسک و شعایر سایر ادیان و فرق تحتالشعاع قرار دهد، لذا برای گریز از این محذور در بخش پایانی مقاله تحت عنوان «چگونه و بر چه پایههایی میتوان آیینهای عزاداری را نقد و اصلاح کرد؟» چهار معیار ارائه کردهایم که در واقع هر کدام به نحوی میتواند وجوه تمایز این آیینها را از آیینها و مناسک فرق و ادیان دیگر آشکار کند.
[23] – رودلف اوتو، مفهوم امر قدسی، ترجمۀ دکتر همایون همتی، ص 38-42.
[24] – مفهوم امر قدسی، ص 41-42.
[25] – ر.ک: ابوالفضل محمودی، خاستگاه دین، جستارهایی در کلام جدید، جمعی از نویسندگان، ص 235.
[26] – همان، ص 236.
[27] – مایکل پترسون و همراهان، عقل و اعتقاد دینی، ترجمۀ احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 43.
[28] – ر.ک: ابوالفضل محمودی، همان، ص 239.
[29] – مفهوم امر قدسی، ص 246.
[30] – همان، ص 267.
[31] – همان، ص 284-286.
[32] – ابوالفضل محمودی، همان، ص 236.
[33] – همان، ص 239-240.
[34] – حاج شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ترجمۀ ابوالحسن شعرانی، ص 195 و 279-287.
[35] – شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تحقیق صادق حسنزاده، ج 1، ص 927-928.
[36] – همان، ص 89-90، 116-117 و 121.
[37] – این روایات را نویسندۀ شهید آگاه جمع آوری نموده است. ر.ک: لطفالله صافی، حسینعلیهالسلام شهید آگاه و رهبر نجاتبخش اسلام، ص 56-72.
[38] – محدث نوری، لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر، فصل اول و دوم.
[39] – ر.ک: جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 113-116.
دانلود رایگان پی. دی. اف مقاله